جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خوش گذشت؟

خوش

دیروز روز پرکاری داشتم. اداره، کلی از کارهایم را انجام دادم. جلسه‌ای بعد از ساعت اداری داشتم و بعدش هم دندانپزشکی رفتم که فهمیدم دندانی که مدتی هست روکش کردم اما درد امانم را بریده است، مشکل از ریشه ندارد و احتمالاً فقط به خاطر آلرژی و سرد و گرم شدن، گاهی درد می‌گیرد.

فهمیدن این موضوع خیالم را راحت کرد.
ساعت 6 بود که خونه رسیدم. دوستان پسرم هم تازه رسیده بودند. تا ساعت ۸ با هم بازی کردند.

شام درست کردم و یک جستار از کتاب «به زبان مادری گریه می‌کنیم»، اثر «فابیو مورابیتو» خوندم.

جستار از دوست نویسنده صحبت می‌کرد که اهل خواندن رمان نبود، اما وقتی یک رمان برایش خیلی جذاب می‌شد، سعی می‌کرد با پیاده‌روی در باغش، پایان رمان را تصویرسازی کند.

دوست نویسنده با تصویرسازی انتهای رمان، قبل از رسیدن به پایان آن، به جذابیت و حیرت خود از خواندن رمان می‌افزاید و جوری خود را در هر صفحه غرق می‌کند که انگار آخرین صفحه است.

اما انتهای جستار، نویسنده، موضوع جالبی را مطرح کرد.

ما قصه‌ها را برای این می‌خوانیم که به پایانشان برسیم. شبیه به کارگران معدن که تند و تند کار می‌کنند تا روزشان به پایان برسد و به خانه بروند.

ما هم تند و تند رمان را می‌خوانیم و بدون اینکه مثل دوستم در باغ قصه قدمی بزنیم، تنها دلمان می‌خواهد به انتهای باغِ رمان برسیم.

یاد صحنه‌ای از فیلم مرداب افتادم. شاهین گفت: پدرم قمارباز بود می‌گفت هیشکی تو قمار برنده نیست تنها کسی برنده است که بهش خوش گذشته باشه.
انتهای همین صحنه شاهین به دست شکیب کشته شد. اما قبل از اصابت تیر به سرش یک جمله گفت: خوش گذشت.

⁉️خوش گذشت؟

 

پست های مرتبط

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید