اعتیاد من به خواندنوشتن
سامرست موام نویسندگی را شبیه به اعتیاد میداند، افتادن در دامش، آسان و خارجشدن از آن بسیار دشوار است.
این تعبیر را یداله رویایی نیز در کتاب «عبارت از چیست؟» نوع دیگری عنوان کردهاست.
او بیان کرده که اگر روزی بنا باشد دیگر ننویسم، حتما کتابها را طور دیگری میخواندم.
تلاقی خواندننوشتن برای کسی که به قلم عادت کرده، امری ساده است و جدایی از آن برایش دشوار و طاقتفرسا.
بیان موام و تعبیر تغییرپذیری نوع خواندن وقتی در دام نوشتن هستی، برایم بسیار ملموس و آشناست.
🌻از 9 سالگی دفتر خاطرات داشتم و در آن تمام احوالات روزانه و خاطرات مینوشتم، بخشی از این دفاتر را هنوز دارم و گاهی تفننی به آنها سر میزنم.
تفنن صرفا برای یادآوری احوالات دوران کودکی نیست، برای یافتن رشتهی افکاری است که منتج به نوشتن میشد.
اشتباه سالهای گذشتهام این بود که نوشتن را درمان برای ناراحتی و زخمها میدانستم و غیر از آن کمتر به سراغش میرفتم.
اما از سال گذشته که جدی و مستمر شروع به نوشتن صبحگاهی کردم، دیگر حس آزار و نگرانی از نوشتن ندارم و تنها درمان دلیل نوشتنم نیست.
تلاش برای نوشتنِ داستان، جستار، مقاله و داستانک همه و همه بخشی از مواد مخدر من برای رهایی از خماری ننوشتن بوده و هست که بارها مست از آن شدهام.
💐شاید اعتیاد به خواندنوشتن یکی از دلایل عصبانیشدن عصبها باشند، که آنرا از ناخالصی مواد مصرفی میدانم که با توجه کافی به عصبها، حین نوشتن، میتوانست اتفاق نیفتد.
ترک چه کاری برایتان دشواراست؟
اعتیاد به چه اموری میتواند بخشی از زندگیتان را تحتتاثیر قراردهد؟
2 دیدگاه دربارهٔ «خواندنوشتن-قسمت دوم»
من هنوز این حس قشنگ رو نسبت به نوشتن پیدا نکردم. شاید باید عاشق نوشتن باشم که ترک آن باعث خللی در زندگی من شود. چیزی که حدود ۱سال است ترک آن روح و روانم را بهم ریخته، ندیدن عزیزانم و کدورتی است که بین دو خانواده پیش آمد. دلم را بدرد آورده و من رو از پاتوق اصلیم در روزهای پنجشنبه خونه پدربزرگم دور کرده. دعایم این شده که صلحی برقرار شود و دلهایمان مجدد بهم گرم. امان از این مال دنیا که آدمها رو از هم دور میکند
اتفاقا خیلی خوب می نویسی علاقه یهو به وجود نمی آید با اطلاعات به وجود می آید جلسات تمرین نوشتن رو شرکت کن علاقه پیدا می کنی مطمئنم