آنها که خراب شده‌اند و دیگر…

لیوانم خراب شده و دیگر قهوه‌ام را گرم نگه نمی‌دارد.

دفتر خاطراتم خراب شده و دیگر خاطرات زیبا و به یاد ماندنی در خود نگه نمی‌دارد.

بادکنک‌ها خراب شده‌اند و دیگر سری به اوج آسمان نمی‌زنند.

گل‌ها خراب شده‌اند و دیگر طراوت خانه هدیه نمی‌دهند

عروسک‌ها خراب شده‌اند و دیگر جواب دختربچه‌ها را نمی‌دهند.

تقویم‌ها خراب شده‌اند و دیگر روزهای خوش را ورق نمی‌زنند.

صندلی‌ها خراب شدند و دیگر خستگی آدم را تحویل نمی‌گیرند.

پرده‌ها خراب شده است و دیگر باد بهاری را به خانه راه نمی‌دهند.

ماه خراب شده است و دیگر در شب‌های تنهایی طلوع نمی‌کند.

کوله‌پشتی‌ها خراب شده‌اند و دیگر‌ تجربه‌ها را درون خود جای نمی‌دهند.

عصاها خراب شده‌اند و دیگر دستی را در بغل نمی‌گیرند.

رومیزی‌ها شده‌اند شدند و دیگر ربودن دل را کنار گذاشته‌اند.

بالش‌ها خراب شدند و دیگر میزبان خواب نمی‌شوند.

پتوها خراب شدند و دیگر به جای بخاری، کولر نصب کرده‌اند.

انگار داستان‌ها نیز خراب شده‌اند و دیگر پایان شیرینی به زندگی نمی‌دهند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا