دیروز قرار بود یک کار اداری انجام دهم و فندق کوچک نیز به کلاس برسانم و دنبالش بروم.
خدا را شکر با وجود اینکه مجبور شدم برای برداشتن یک مدرک مهم دوباره به خانه برگردم، کارم انجام شد اما کمی دیر به فندق کوچک رسیدم.
حین بازگشت، مسیری را که تصور میکردم بار ترافیکی کمتری دارد، انتخاب کردم. اما اتومبیلها در آن خیابان هم همچون مسیر قطار گونهی مورچهها به سمت خانه؛ کندحرکت بودند.
یکی از دلایل این ترافیک، پارک دوبلهی ماشین گران قیمتی بود که باعث شد بخشی از خیابان مسدود شود.
این نحوهی پارک کردن در حالی بود که ایشان میتوانست کمی جلوتر، همان پارک دوبله را بدون مسدود شدن یک لاین خیابان انجام دهد.
نگاه همراه با تبختر* رانندهی خانم، حین سوار شدن مرا وادار کرد همان لحظه، جملهای در موبایلم ثبت کنم.
ماشینشون خیلی میارزه، اما عقلشون دوزار نمیارزه.
کی به اینجا رسیدیم که تصور کنیم اگر جیبهایمان پر از پول باشد، پس حتماً مغزهایمان هم پر از درک و شعور است؟
البته که بسیار دیدهایم انسانهای متواضع و متمولی را که این معادله برایشان صادق نیست.
اما کاش آنچه که هروز برایش تلاش میکنیم غیر از پول و آرامش، کمی درک و خرد باشد تا نیشِ برتری ظاهریمان کسی را آزرده نکند.
*تبختر: تکبر، خودنمایی