سال ۸۴ بود که پدر برایم موبایل خرید. آن زمانها تنها ۱۰ درصد از همکلاسیهای دانشگاهم موبایل داشتند.
بعدها دوستان دبیرستانی موبایل خریدند و چون هر کداممان گوشهای از ایران مشغول تحصیل بودیم، گاهی میانمان پیامک و تک زنگی رد و بدل میشد.
تک زنگها تنها نشانه «به یادت هستم»، بودند و و حس خوب دوستیمان را تقویت میکردند.
مدتی است که سبد خرید سایت ایران کتابم همیشه پر از کتاب است. گاهی نگران میشوم که آیا میتوانم تمام این کتابها را بخوانم؟
کتابخانه درون اتاقم پر است از کتابهایی که سال گذشته خریدم، اما هنوز فرصت نکردم که حتی آنها را باز کنم. حتی کتابهایی خریدم که میدانم فعلاً قصدی برای خواندنشان ندارم.
🤔اما دیروز فکری به ذهنم رسید.
کتابهایم را مانند دوستانی تصور کردم که دلم میخواست هر بار تک زنگی به آنها بزنم.
تک زنگ کوتاهی به معنی «به یادت هستم.»
📖جمله معروف «کتاب بهترین دوست ماست» را هماکنون بهتر درک میکنم. دوستی که دلم نمیخواهد با زود تمام کردنش، ارتباطم با او پایان یافته بدانم.
دلم میخواهد همیشه حتی به قدر ذرهای با او ارتباط داشته باشم، رابطهام را حفظ کنم و به جای آنکه به پایان رساندن کتاب برایم مهم باشد، تحکیم دوستیام با او ارزشمند شود.
📚دوستانم را همیشه حتی با یک تک زنگ دو صفحهای به یاد میآورم و نمیخواهم با تمام کردنشان، آنها را به کتابخانه و به خاکها بسپارم.
هم اکنون اگر کسی از من بپرسد: در حال خواندن چه کتابی هستی؟
باید بگویم: در چه زمینهای؟
زیرا از هر زمینهای در حال خواندن کتابی هستم و ذره ذره آنها را به یاد میآورم.
📞تک زنگ زدن به کتابها، یعنی دوباره خواندن، دوباره یادآوری و تحکیم دوستی.
به نظرم این تنها رمز صمیمیت من با کتابهاست.
کتاب قسمت دهم– نفس میان کتابها را شاید دوست داشته باشید
کتاب قسمت دوازدهم-خنککننده با قابلیت انتقال را شاید دوست داشته باشید