جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تمرّد پای چپ و پرستاریِ من

پرستار خودت دیگران

سه‌شنبه صبح، خستگی مجوز بیداری را صادر نکرد. من هم از آنجا که هیچگاه خارج از قانون و بدون مجوز، شروع به کار نمی‌کنم، خوابیدن را ترجیح دادم.

عقربه‌ی کوچک ساعت به تازگی با 7 ملاقات کرده بود که پرستارم سر رسید. مغزم با صدای زنگِ درب بیدار شد، اما پای چپم، هنوز خوابش می‌آمد و ماندن زیر پتو را ترجیح می‌داد.

مغز خودخواهم نیز از آنجا که فکر می‌کرد، اگر خودش بیدار شده، باید همه‌ی اعضا نیز فورا بیدار شوند، دستور برخواستن و باز کردن درب را داد.

اما پای چپم دستور رئیس خودخواهش را نادیده گرفت و هنگام پایین آمدن خود را به خواب زد. انگار نه انگار که مغز، او را فراخوانده است.

تمرّد، باعث افتادن شد. علاوه بر آن، روی فرش کشیده و زخم برداشت و بعد از چند ساعت حق نداشت، برای هیچ کاری از زیر زانو تا مچ را خم کند. زیرا هرگونه خم شدن، باعث ایجاد دردی بی‎امان می‌شد.

درب توسط همسر باز شد و من دوباره به تخت برگشتم تا پای چپ را آرامتر بیدار کنم.

به نظر شما، در داستان تمرّد پای چپم، منظورم از پرستار، چه کسی بود؟

پرستار خودم؟ پرستارم مادرم؟ یا پرستار فرزندانم؟

این ماجرا را در حال نقل برای دوستی بودم که پرسید: پرستارِ کی؟ پرستارِ خودت؟

پاسخ دادم: پرستار فرزندانم.

در جواب گفت: آهان، من گفتم خودت که جوان و سالمی، پرستار میخوای چیکار؟

در ابتدا از سوالش تعجب کردم، اما بعد به او حق دادم. کلمه پرستارم برای او که همسری خانه‌دار دارد، پر از ابهام باشد.

آیا من چون به ظاهر جوان سالم و سرحالی هستم، نیاز به هیچگونه پرستاری برای روح و جسمم ندارم؟

در رمان «دشمن عزیز» از جین وبستر که قسمت دوم داستان جذاب «بابالنگ دراز» است، شخصیتی وجود دارد با نام «بتی» که ندیمه‌ی تما‌م‌وقت «سالی مک براید»، مدیر نوانخانه جان گریر است و وظیفه دائمی‌اش رسیدگیِ

جسمانی به اوست. او از سوی خانواده برای این کار مامور شده تا سالی در جریان مسئولیت تازه‌اش، دچار مشکلات ویتامینی و بیماری نشود.

رمان «دشمن عزیز» که درواقع نامه‌هایی است که سالی برای جودی در خصوص پیشرفت‌ها و مشکلاتش در نوانخانه می‌نویسد و گاهی سالی نقش پررنگی به این خدمتکارِ شخصی در نامه‌ها می‌دهد.

سالی در اکثر اوقات چندان دل خوشی از او ندارد و بعضی از اوقات، عمدا خلاف دستوراتش عمل می‌کند.

حین گوش سپردن به داستان، از ناشکری سالی متعجب بودم، زیرا تصور می‌کردم داشتن چنین موهبتی چقدر می‌تواند خوب و مفید باشد، اما با پیشرفت داستان و شناخت زوایای بیشتری از شخصیت «بتی»، دیگر داشتن چنین

پرستاری برایم لذت‌بخش نبود. زیرا توجه اساسی بتی، تنها جسمانی بود و توجه به روحِ آزرده‌ی سالی، زیر بار مشکلاتِ هر روزه، از وظایفش محسوب نمی‌شد.

سالی، حین پرستاریِ دلسوزانه از کودکان بی‌سرپرست، بارها رسیدگی به خود را فراموش می‌کرد که باعت تذکراتی توسط بتی می‌شد.

شاید اگر بتی، بجای تذکرات معطوف به جسم، روحیه‌ی ربات‌گونه‌اش را کنار می‌گذاشت و کمی به حرف‌های سالی گوش می‌سپرد، سالی در نامه‌هایش نیز خطابه‌های طولانی و پر از تشویش برای جودی ارسال نمی‌کرد.

اما احساس کردم این جنبه نیز ایراداتی دارد.

❓حضور پرستاری دائمی که تمام حواسش معطوف به نیازهای جسمانی و معنوی ما باشد، شاید بتواند بخش مهمی از مسئولیت سلامت روانی‌مان را برعهده گیرد، اما اتکای ما به این پرستار، باعث فلج شدن قوه‌ی خلاق خودمان نمی‌شود؟

وقتی وظیفه‌ی مراقبت، رسیدگی، همدلی را از دوش وجود خود برداشته و سنگینی‌اش را بر دیگری آوار می‌کنیم، نه تنها آن وظیفه به نحو احسنت برآورده نمی‌شود، بلکه به طرز غریبی او نیز خسته می‌شود و به زمین می‌گذارد.

آنوقت ما می مانیم و وظیفه‌ای که بر زمین گذاشته شده و گاه خود نیز خبر نداریم که به چه کسی آنرا واگذار کرده‌ایم.

اگر همان اندازه که نگران همسر و فرزند، مادر و پدر و دیگران هستیم، برای وجود خود نیز پرستار باشیم، بهتر جریان سیّال نیازها و خواسته‌های خود مشاهده و برایش فکری می‌کنیم.

به یک «بتی» دلسوز و مهربان فکر کنید که وجود خارجی ندارد اما علاوه بر بررسی جسممان، روح‌مان را به وقت انتقاد، سرزنش، فشار کاری، استرس و اضطراب نوازش کرده و پایش می‌کند.

پایش دائمی‌اش نه تنها باعث دلزدگی نمی‌شود که در اوقاتی ضروری، می تواند هشدار کمبود و یا بیش از اندازه بودن نیاز یا خواسته‌ای را به مغز بفرستد.

بتیِ من، پای چپم را که با سرپیچی از دستور مغز برای بیداری، با افتادن تنبیه شد، همراه روغن و ماساژ نوازش داد، توصیه کرد هنگام نماز کمتر خم شود تا این سرپیچی به امری طبیعی تبدیل شود.

👌پرستاریِ «بتی» باعث شد وجود ارزشمندم را از خطابه‌های منتقدانه و دست و پاچلفتی انگارانه، محافظت کرد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری
پیمایش به بالا

یک جلسه کوچینگ رایگان

1 ساعت جلسه رایگان کوچینگ در زمینه‌های نوجوان، خانواده و زندگی هدیه‌ی من به همه آنهایی است که با ورود به سایت به من افتخار داده‌اند.

بارها اتفاق‌افتاده که تنها یک جلسه‌ی رایگان برای کوچی‌هایم، راهگشا بوده و توانسته‌اند پس از آن مسیر دلپذیرتری را برای خود انتخاب کنند.

شماره تلفن خود را وارد کنید و اولین جلسه کوچینگ را رایگان دریافت کنید