درست ۶ ماه از شروع عارضه تنیسالبو در آرنج راستم میگذشت. هرچه پیش میرفتم، نه تنها درد کاسته نمیشد، بلکه به جهت واگذاری برخی مسئولیتها و کارها به دست چپم، صدای آنرا هم درآورده بودم.
از ابتدای شروع درد، اطرافیان توصیه میکردند تایپ صوتی را جایگزین تایپ کنم تا دستهایم کمتر دچار مشکل شود. به توصیه همگان لازم بود به نرمافزارهای تایپ صوتی در موبایل، به جای تایپ کردن با لپتاپ روی بیاورم. اما نمیتوانستم با آنها کنار بیایم.
.در مدت شش ماه درد دستهایم به تناوب کم و زیاد شده بود و تشخیص اینکه دقیقاً چه کاری درد دستانم را بیشتر میکند، بزرگترین سوالم بود
من در اداره هم کمی تایپ داشتم اما نه به اندازه آنچه که در صبحگاه برای نوشتن مقاله و یادروزها و آزادنویسیهایم انجام میدادم.
دی ماه بود که به مرحلهای از استیصال رسیده بودم. گویی هیچ راهی جز توقف تمام کارهایم و در واقع بیکار ماندن، نداشتم.
آنچه که خواندن را برایم جذاب میکرد، تلنگرهای شیرینی بود که مرا وادار به نوشتن میکرد.
شبیه به کودکی شده بودم که برایش اسباب بازی میخرند، اما به او اجازه نمیدهند با بازی کند و تنها میتواند آن را نگاه کند.
خواندن برایم بازی شیرینی بود که تنها همراه نوشتن جذابتر و کاملتر میشد.
بینوشتن گویی خواندن را هم نمیخواستم.
لحظههای استیصال به کندی میگذشت. هرچه در روز و شب حین تیر کشیدن آرنج و انگشتانم از خود میپرسیدم چه کنم؟ جوابی برایش نداشتم.
اواسط بهمن بود که در اینترنت، واژهی تایپ صوتی را سرچ کردم.
دو سایت برایم نمایان شد که یکی از سایتها را خوب میشناختم. «تایپو»
سایتی که سه ماهه سوم سال ۱۴۰۰، تایپ ده انگشتی را با آن یاد گرفته بودم.
تمرینهای جذابی برای تایپ ده انگشتی داشت و من مستمر هر روز تمرین کردم. به تسلط نسبی در تایپ ده انگشتی رسیده بودم، اما چندان نسبت به این مهارت ادعایی نداشتم.
تبحر در آن را به زمان سپردم تا کم کم به صدایی که دلم میخواست حین تایپ کردن بشنوم، برسم.
حالا همان سایت شرایطی فراهم کرده بود که میتوانستی در ابتدا، رایگان تایپ صوتی را امتحان و روزانه به میزان ۲۰۰ کلمه تایپ صوتی رایگان انجام دهیم.
انجامش دادم. برای اینکه صدایم خوب منتقل شود از میکروفونم استفاده کردم.
عجیب بود با سرعت بسیار خوبی تمام کلماتم تایپ میشد.
حتی دیگر لازم به ویرایش نیم فاصله هم نداشت و ویرایش من به نقطهگذاری و ویرگول محدود میشد.
مقاومت زیاد من برای عدم شروع تایپ صوتی در واقع نگرانیم از عدم اتصال به منبع الهامم حین گفتن کلمات با صدای بلند، بجای نوشتن آنها بود.
جرقههایی که سیانپسهای مغزم را فعال و نوشتنم را دگرگون میکرد.
وقتی سنگر تایپ 10 انگشتی در مقابل تایپ صوتی شکست خورد
سرعت تایپ کردنم نه تنها بالاتر رفته بود، بلکه تمام آن جرقههایی که فکر میکردم تنها حین شنیدن صدای تایپ کردن به ذهنم میرِسَد، در حین گفتن نیز اتفاق میافتاد.
حالا تنها لازم بود تمام آنچه که تایپ میکردم را در شبکهها و سایتم بعد از مختصری ویرایش، منتشر کنم.
اما نمایش عجیبی که کنار بالا رفتن سرعت فعالیتهای نوشتاریام اجرا میشد، ساکت شدن درد دستانم بود.
دردی که هر روز با خودم از صبحگاه شلوغ و پرکارم، به اداره میبردم.
اما حالا دستانی را با خودم به اداره میبردم که میدانستم باید حواسم به آرامشش باشد، آنرا درست بگذارم و حواسم به استراحت کردنش میان کارهایم باشد. بدون اینکه با اعتراضات دردآور، به تیراندازی روی بیاورند.
۱۵ روز از این تصمیم و از آخرین باری که به دستانم جهت تسکین درد شدید، روغن سیاه دانه زدم، میگذرد.
به روزهای پر التهاب شش ماهه گذشته نگاه میکنم. مقاومت عجیبم برای تایپ کردن روزانه و فشار به آرنج و بازویم باعث شده بود التهاب که در قسمت تنیسالبوی دستانم روز به روز بیشتر شود.
حرکت مداوم انگشتان دست روی کیبورد، فشار مضاعفی را به همین قسمت وارد میکرد. اما من آن را به استفاده زیاد از موس در اداره نسبت میدادم و شاید حتی به خودم دروغ هم میگفتم.
نگرانیام از نشنیدن روزانهی صدای تایپ کردنم بود. این نگرانی باعث شد شش ماه دردی را با خود حمل کنم و نتوانم آن رابه مرحلهی بهبودی کامل برسانم.
امروز که راهی برای آرام کردن دستانم یافتهام، از نوشتن باز نماندهام. منبع الهامم هنوز به درونم التفات دارد
و تنها چیزی که دست از سرم برداشته است، دردهای ناشی از نوشتنم است.
4 دیدگاه دربارهٔ «چگونه تایپ صوتی نظر من را تغییر داد؟»
طاهره جان خوشحالم که تونستی با این مشکل کنار بیای.
من با تایپ به کتف درد مبتلا شده بودم که الان با ورزش مداوم دردهام از بین رفتن، ولی باید تایپ صوتی رو امتحان کنم.
راستی متن چندتا ایراد تایپی داشت
ممنون چک میکنم
آره امتحان کن خیلی خوبه عادت میکنی
چقدر خوب طاهره جانم، چه روش خوبی، منم باید امتحانش کنم، چون چند وقتیه منم این مشکل و دارم. خوشحالم که راه حل خوبی پیدا کردی.
ممنونم آره حتما اینکارو انجام بده