لطفا از خودت و شهری که به دنیا اومدی و خانوادهات برام بنویس.
من بهاره ابراهیمی زادهی خرداد 1357 در خیابان شهرآرای تهران هستم.
دوران مدرسه را دوست نداشتم چون نمیتوانستم در آن خیالپردازی کنم. اما همیشه اولین نفر بودم که در گروه سرود و تئاتر مدرسه عضو میشدم.
دوران دبیرستان دلم میخواست سر از هنرستان دربیاورم اما با مخالفت پدر سراز رشتهی بازرگانی درآوردم.
چه رشتهای خوندین؟
زمان کنکور چون رشته ی زبان را دوست داشتم کنکور زبان دادم و رشتهی مترجمی زبان قبول شدم.
برای کارشناسی ارشد به هند رفتم اما آنجا به رشته ی رزنامه نگاری رو آوردم.
سال 1390 به ایران برگشتم و مدتی کوتاه در دفتر روزنامه کار کردم و سال بعد به عنوان مترجم همکاری با سفارت هند را آغاز کردم و تدریس میکردم.
سال 1397 به دنیای مغز علاقمند شدم و وارد دانشگاه شدم. از آن زمان تا کنون به عنوان توانبخش شناختی و کوچ بزرگسالان بیش فعال مشغول کار هستم.
شغل را برای یک زن چگونه تعریف میکنی و چطور شد به علوم اعصاب رو آوردین؟
به نظر من زن بودن مقوله ی سختی است از این جهت که خود زن ها با جمله ی تو یک زن هستی باید بیشتر حواست باشد اجازه اشتباه کردن را به زن نمیدهند. اما زنان در ایران خیلی خوب با سختیها کنار آمدند و البته فرهنگ هنوز فشار زیادی روی اونها داره که شغل داشتن خود یکی از اونهاست.
رویاتون چیه؟
رویای من اینه که بتونم دکترای علوم اعصاب بگیرم و پژوهشی درباب حافظه و توجه انجام بدم .
من از کودکی تنها درسی که ازش بیست می گرفتم درس انشا بود و همیشه در یک دفتر یک چیزهای برای خودم می نوشتم. یک بار یک نامه ی خیالی به یک پسر خیالی در سن ده سالگی نوشتم. مادرم پیدا کرد و هرچه بهش گفتم که این خیالی است باور نکرد. به هر حال از دو سال پیش با وارد شدن به مدرسهی نویسندگی نوشتن را که در من مرده بود توانستم دوباره زنده کنم.
نوشتن برای من این حس رو میده که هستم. گرچه گاهی نوشتن سخت میشه.
چقدر آن چیزی را میگین خودتان رعایت میکنید؟
من آنچه که به دیگری می گویم را خودم اول تمرین اش را شروع می کنم و بعد از یک مدت پیشنهاد می دهم به مراجعه کننده.
خودتان را چگونه برآورد میکنید؟
برآوردم از خودم با میزان رضایتی که از خودم به دست می آوردم و نگاه به پشت سر معنا پیدا می کند. الان با تمام سختی ها می دانم که دارم به کدام سمت حرکت می کنم و راضی هستم
6 دیدگاه دربارهٔ «مصاحبه با بهاره ابراهیمی»
چقدر عالی این روایت زندگیتون رو نوشتید بهاره جان خیلی لذت بردم و بهتون تبریک میگم این روند رشد بینظیرتون رو. موفق و سربلند باشید عزیزم
ممنونم از دیدگاهتون
چه روایت جالبی از مسیری که طی شده بود.
آفرین طاهره جان
ممنونم عزیزم
خانم خادمی عزیز.بسیار عالی بود.موفق باشيد.
ممنون عزیزم