در بازیهای خلاقانه که طراحی آنها مبتنی بر انسان است، استفاده از انگیزههای درونی، مبنا و محوریت بازی را تشکیل میدهد و در انتها نیز، آنچه به دست میآید، موردعلاقه و اشتیاق بازیکن قرار میگیرد.
💐تفاوت نگاهِ بازیطور با اصل زندگی در هدفی است که در بازی مشخص است، اما در زندگی واقعی شفاف نیست.
در بازی، مقصد، رسیدن به مراحل والاتری است که در آن طراحی شده است، اما در زندگی واقعی، پلههای ترقی و رشد، چندان واضح وجود ندارد.
این عدم شفافیت، این واقعیت را بیان میکند که گاه در تشخیص مسیر زیرزمین یا مسیر طبقه بالا دچار سوتفاهم و حتی اشتباه شویم.
به بینهایتی از تصمیمات و انتخابهایم که نگاه میکنم، درمییابم چه میزان از زندگی خود را صرف فعالیتهایی کردم که هیچ توفیقی برایم نداشتند و حتی پلههایی نیز مرا به عقب ماندن واداشتند.
وقتی برای خوشایند دیگران دست به فعالیت میزنیم، برای محبوبیت در دلها، از شخصیت اصلی خود دور میشویم، به فرآیند اجبار و تردید دامن میزنیم و وقتی به هر چیزی میاندیشیم الّا شادمانی درون خود، یعنی در یک بازی باخت-باخت قرار داریم.
🥀زیرا تنها از دلِ ترسی به درون ترس دیگری پناه بردیم.