«دست کشیدن از عادتِ فکر کردن به منظورِ فکر کردن»
چگونه ممکن است عادت فکر کردن را برای فکر کردن کنار بگذاریم؟ در فصل ۷ کتاب «مربیگری به سبک بازی درونی» جمله بالا را خواندم.
این فصل به ابزار استپ میپردازد و ادامه میدهد که لازم است آن را حین تحرکهای متعدد کاری خود انجام و لحظهای به خود فرصت فکر کردنِ فعال را بدهیم.
تیموتی گالوی برای توضیح بیشتر این ابزار مثالهای جالبی را میزند.
همه ما گاهی در زندگی دچار تکانههای واکنشی میشویم که آنها را ناشی ازعملکرد دیگران میدانیم. او این تکانههای واکنشی را توپ بیلیارد معرفی میکند.
اما یادگیری استفاده مناسب از ابزار استپ میتواند فرصت استراحت به مغز را در میان فعالیتهای مکرر و آسیب زننده را بدهد.
از طرح استپ به پروژه بازی
همزمانی خواندن این فصل با شروع درد دستهایم، مرا به سمت تعریف یک طرحی ورزشی برای کارمندان ادارات و آزمایشگاهها برد.
طرحی که در ذهنم شکل گرفته بود را با یکی از کوچهایی که تازه با او آشنا شده بودم، مطرح کردم.
جلسه ما در خصوص مشورت طرح من شکل گرفته بود، اما انتهای جلسه، من به سمت پروژه دیگری هدایت شدم.
در جلسهی ما موضوع بازی سازی و گیمیفیکیشن مطرح شد و او کتاب «رونق کسب و کار به سبک بازی سازی» نوشته «یوکای چو» را به من معرفی کرد.
نام کتاب به قدری برایم جذاب بود که در عرض یک هفته آن را تهیه و برنامهریزی برای خواندنش را آغاز کردم.
بازی، شادی، زندگی
«زندگی همان بازیای است که دنبالش هستیم.»
نویسنده، فصل اول را با این جمله آغاز میکند و در ادامه هشت محرک اساسی بازیسازی را معرفی میکند. هشت محرکی که در ساختن اِلمانهای متعدد یک بازی، موثر هستند، اما چون به زندگی پیوند خوردهاند، چندان تصورِ بازی را به کاربر نمیدهند.
تصورات من در خصوص بازی با این کتاب زیر و رو شد. زیرا دیگر بازی را یک عمل بیفایده و به درد نخور نمیدانستم. بلکه تلاش میکردم در تمام وجوه زندگیم، به نوعی یک بازی هیجانانگیز وارد کنم.
احساس کردم تمام طرحهایی که میخواهم برای نوجوانان ترتیب دهم، باید در قالب بازیهای هیجان انگیز تعریف کنم.
بازیِ نوشتن، بازیِ هدف گذاری، بازیِ تعیین استعداد، بازیِ شروع کسب و کار، بازیِ خلاقیت، بازیِ خواندن و بازی زندگی.
به طور کلی اگر زندگی را برایشان در قالب یک بازی تعریف کنم، شاید بتوانم در میزان پذیرش برد و باخت بازیهای متعدد در آنها موثر باشم.
کتاب بازیسازی به من کمک کرد تا به دنبال کلمههای مربوط به بازی در سایتهای مختلف بگردم و اطلاعاتم را در خصوص نحوههای پنهان ایجاد بازی و فاکتورهای مرتبط با آن بالا ببرم.
طرحی که پروژهای طولانی مدت شد
زمانی که در حال نوشتن طرح استپ بودم، تصور نمیکردم که قرار است این طرح مرا به سمت یک پروژهی بزرگتر سوق دهد.
آغوش باز من برای تغییر و انعطاف به اندازهای بود که طرح استپ را کنار گذاشتم و آن را به خاطرهها سپردم. به پروژهای بزرگتر اندیشیدم که در آن بتوانم زندگی را برای مخاطبانم به بازی دلخواهشان تبدیل کنم.
تنها تفکیک پذیری ایجاد بازیها برای مخاطبان کافی بود.
این پروژه به قدری برایم جذاب و دوست داشتنی شد که در ارائه یکی از درسهای دانشگاه نیز به آن پرداختم.
استادم، نه تنها از بیان و ارائهام تعریف کرد، بلکه موضوعم را نیز به جهت جدید بودن برای پایان نامه دانشگاهم نیز مناسب و کاربردی دانست.
تمجید استادم فایل جدیدی در ذهنم باز کرد:
آیا میتوانم پایاننامه دانشگاهم را نیز با یک بازی جذاب به اتمام برسانم؟
این قسمت بازی-قسمت 6 بود. قسمتهای دیگر را شاید دوست داشته باشید.
بازی قسمت 5 ققنوس
بازی قسمت 4 ثانیه
بازی قسمت 3 نگاه
بازی قسمت 2 مقصد
بازی قسمت 1 معنا