مدالآوری در المپیک نهایت آرزوهای هر ورزشکاری است. من هیچگاه نخواسته یا نتوانسته بودم در یک ورزش، به مرحلهای برسم که خود را روی پلههای تقدیم مدال تصور کنم.
به گمانم اما در المپیکهای متنوع دیگر، مدالهای بسیاری دارم.
بگذارید برایتان نام ببرم:
🥇المپیک نتوانستنهای جهانی، المپیک نتوانستنهای تابستانی و المپیک نتوانستنهای زمستانی
البته شاید فصول دیگری هم مسابقاتی برگزار شد، اما این 3 المپیک از اهمیت بیشتری برخوردار هستند.
من در هر کدام از این المپیکها، مدالهای افتخاری به گردن آویختم. مدالهایی که هر کدام نتیجه بازدارندگیام از رسیدن به موفقیتی بود.
شاید برای دریافت هر کدام از آن مدالها بالای سکویی نرفتم و از طرف دیگران تشویق نشدم، اما چه اهمیتی دارند؟ مهم خودم هستم که میدانم به کدام موفقیت نرسیدم و مدالی برای آن به گردنم انداختم.
شاید بد نباشد برندگان پنهانی مانند خودم را در جهان پیدا کنم و همه با هم، المپیکی در سطح بینالمللی برای نتوانستنهایمان ترتیب دهیم.
هرچقدر این نتوانستها بزرگتر بود، مدال نیز با ارزشتر شود.
ناتوانی در شروع کسب و کار جدید، ناتوانی در شروع تحصیلات، ناتوانی در شروع رابطهای عاطفی و یا اتمام رابطهای آسیب زا و …
اما فکر میکنم مدال طلا از آن تنها یک ناتوانی باشد.
ناتوانی از برخاستن برای خود.
وقتی حاضر نیستی برای خودت برخیزی و کاری انجام دهی، تو مدال طلای نتوانستن را در یک المپیک جهانی به خود اختصاص دادهای.
تبریک میگویم.
🏆موفق نباشید.
شوخی با فلاسفه را شاید دوست داشته باشید
تمام آنچه که برای تربیت فرزند افسرده باید بدانید را شاید دوست داشته باشید
وقتی عاشق، نشان فارغ دارد را شاید دوست داشته باشید