ویس منتشرشده در کانال تلگرام https://t.me/taherehkhademi
گَری کلین روانشناس پیشگامِ الگوی تخصصی «تصمیم گیری طبیعی» تعدادی از متخصصان را جهت دریافت اینکه آنها چگونه زیر فشار زمان، تصمیمات پرمخاطره می گیرند، مورد مطالعه قرارداد.
تحقیقاتِ او نشان داد که آنها به طرز چشمگیری شبیه به استادان شطرنج عمل کرده و به طور غریزی الگوهای آشنا را تشخیص میدهند. به زبانی سادهتر روند تصمیم گیری آنها براساس تجربههای گذشته و الگوهایی که سابق بر این با آن مواجهبودند، اتفاق میافتاد.
او در این مطالعات از فرماندهان آتشنشانی، فرماندهان نیرویدریایی استفادهکرد که نتیجه مطالعات این بود که آنها بین 80 تا 95درصد، الگوهایی مشترک که شناسایی کرده و دست به نخستین اقدامی میزدند که به ذهنشان خطور میکرد.
همکار او دنیل کانِمن، تصمیم گیری انسان را براساس الگوی دیگری را مورد مطالعه قرار داد. با این تفاوت که سنجههای او میان تازهکارها و با تجربهها در محیطی ناشناختهتر برای هردو گروه صورتگرفت.
نتایج، همزمان با انتشار نتایجی دیگری از گروه دیگری از روانشناسان مصادف شد که شگفتانگیز بود. تازهکارها بهتر از با تجربهها عمل کردهبودند.
او با این مطالعات اثبات کرد که تجربه اعتمادبهنفس را افزایش میدهد نه مهارت را.
به جمله آخر این یافتهها توجه کردید؟
در حصار تجربه و در میدانی مشابه با میدانهای گذشته میتوان دست به اقداماتی زد که به نظر هوشیارانه است، اما در صورت شکستهشدن این حصار و مواجه شدن با دنیای واقعی چطور؟
اعتمادبهنفس گاه کاذب ناشی از تجربه می تواند هر انسان کهنه کاری را از انجام فعالیتی جدید، یادگیری مهارتی نو، مواجه شدن با فردی جدید و به طور کلی حضور در دنیایی واقعی تر از هر دنیای آشنا در ذهناش بازداشته و یا کاملا دور کند؟
وقت آن نیست کمی در تجربههای به ظاهر قطعی بازبینی کنیم یا چاشنی مهارت را به آنها اضافه کنیم؟
جملات زیر برایتان آشنا نیست؟ مگه ما کتک خوردیم بد تربیت شدیم؟ دکتر که بشی خوشبخت میشی. مگه دنیا فرقی کرده؟ آدمها بد شدن دیگه هیچی شبیه به قبل نیست.
درصورتی که به این موضوعات علاقه مندید مهدیار و عینکاش شاید برایتان جذاب خواهد بود