👁نگاهم را به تلویزیون نمیفروشم. آنرا به فرزندم میفروشم، نگاهی که او همیشه از من طلب دارد. اما صبور است و طلبش را از من نمیخواهد، ولی من که میدانم به او چقدر بدهکارم؟
👁نگاهم را به اینستاگرام نمیفروشم. آنرا به مادرم میفروشم، مادری که گاه مشغلهی کاری و رسیدگی به خانه و بچهها، اجازه نداده نگاهم را تقدیمش کنم.
👁نگاهم را به یوتیوب نمیفروشم. آنرا به پدرم میفروشم، پدری که هر نگاهش سرشار اطمینان و شادی است. اطمینان از من و شادی من از سرحالیِ من.
👁نگاهم را به تلگرام نمیفروشم. آنرا به کتابهایم میفروشم، کتابهایی که هر روز برایم پیام میفرستند و در پیامشان مینویسند:
این ما نیستیم که به شما احتیاج داریم، این شمایید که برای دانایی و فهم به ما محتاجید.
👁نگاهم را به واتساپ نمیفروشم، آنرا به نوشتن میفروشم، نوشتنی که هر لحظهاش ارزش افزوده است و سود کلان.
🌹برای نگاهت قیمت بگذار. نگاهِ گرانقیمت هرجایی سرک نمیکشد.
آنافورا «شاکرم برای …» را شاید دوست داشته باشید