پشت واژهها ایستادهام
آشکارا پنهان شدهام پشت ابری از کلام
گمانم مرا اینجا فراخوانده است
در پستویی از سخن، بینگرانی از دیده شدن
شاید روزی ببیند دستان لرزان و چشمان خیسم در این کنج گفتار همراهم هستند
شاید هم نبیند که لغات دستاویزم شدند تا اشکم نهان شود
و آنها را هم ندید، زیرا اشک، پشت دیوار کلمات مخفی شده بود
