آزاد در زندان

جاسوسان، زندانی سرویس امنیتی هستند که به آن خدمت می‌کنند و تا زمانی که آنها زندانی‌اند، هیچ کس نباید آزاد باشد.

امروز این جمله از مقدمه فیلنامه‌ی «زندگی دیگران» نوشته «فلوریان هنکل فون دونرسمارک» به نحو عجیبی در من نفوذ کرد.

پارادوکس حاکم بر جمله، نشان از درک بالای نویسنده از فرآیند جاسوسی دارد. صفحات ابتدایی، حکایت از بازجویی یک شهروند توسط اِشتازی(سرویس اطلاعاتی آلمان غربی) دارد. تمام آنچه که فضای فیلم را نشان می‌دهد در توصیف صحنه‌ها نوشته شده است.

نوری که اتاق و راهرو را روشن می‌کند، حالت بازجو، زندانی و خواب‌آلودگی‌اش، عدم اطلاعش از مظنون همچون اکران فیلم در سینما برایم در حال پیشروی بود.

فیلنامه‌هایی که به کتاب تبدیل می‌شوند، پس از تولید و اکران فیلم نوشته می‌شوند و بسیاری از مواردی که در نسخه اولیه در فیلم اجرا نشد، از آنها حذف می‌شود.

حال این منم و توصیف، منم و صحنه، قرار نیست لفاظی یک نمایشنامه یا داستان را بخوانم، قرار است لحظه‌هایی را بخوانم که فیلم شده است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا