آب‌نفس به جای نفس

دیروز که حین رسیدن به میله‌ی کناره‌ی استخر، نفسی برای خروج از بینی‌ برایم نمانده بود، مجبور شدم دهانم را باز کنم تا شاید همچون ماهی بتوانم با کمی آب رساندن به شش‌ها، سوخت مناسبی برای خروج از بینی تهیه کنم.

🫁اما شش‌هایم برای رفت و آمد آب طراحی نشده‌اند. آنها بزرگراه خود را برای رفت و آمد مقدار زیادی اکسیژن به همراهی نیتروژن و آرگون، آماده کرده‌اند و دو هیدروژن و یک اکسیژن، مجوز عبور از بزرگراه شش‌های من را نداشتند. شاید بزرگراه من هنگام احداث، دچار مشکلات مالی شده و نتوانسته باشد، شرایط عبور را برای همه فراهم کند.

اما بد نمی‌شد اگر یکی از شش‌ها، آبشش می‌شد تا در این گونه موارد به کار بیفتد و بتوانیم زیر آب، آب‌نفس بکشیم.

مسیر جریان آب‌نفس، حتی می‌توانست برای لحظات بیشتری ما را زیر آب زنده نگه دارد و از غرق شدن نیز جلوگیری کند.

غرق شدن به نظرم سخت‌ترین و دلهره‌آورترین مرگ است. وقتی که دیگر انسانی نفس کشیدن، کمکی به زنده بودن نمی‌کند، برای لحظاتی ماهی شدن گزینه‌ی اول قرار می‌گیرد. اما ماهی شدن، احیا را تمدید نمی‌کند و زنده ماندن تنها به مُهرِ اصلِ «نفس خالص» معتبر است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا